لیلی زیر درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ.
گلها انار شد، داغ داغ. هر اناری هزارتا دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند، دانه ها توی انار جا نمی شدند.
انار کوچک بود. دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت.
خون انار روی دست لیلی چکید.
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.
مجنون به لیلی اش رسید.
خدا گفت: راز رسیدن فقط همین بود.
کافی است انار دلت ترک بخورد.
درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ.
گلها انار شد، داغ داغ. هر اناری هزارتا دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند، دانه ها توی انار جا نمی شدند.
انار کوچک بود. دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت.
خون انار روی دست لیلی چکید.
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.
مجنون به لیلی اش رسید.
خدا گفت: راز رسیدن فقط همین بود.
کافی است انار دلت ترک بخورد.
نظرات شما عزیزان:
واقعا قشنگه خوشحال میشم به وبم سربزنی ونظربدی
پاسخ:ممنو ن ازلطفتون
پاسخ:ممنو ن ازلطفتون
هادی
ساعت13:45---17 تير 1393
میشه خواهش کنم به ما هم سر بزنید
سلام وبلاگت خوشگله خوشحال میشم بهم سربزنی
پاسخ:ممنون ازلطفت.حتما
پاسخ:ممنون ازلطفت.حتما
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، عاشقانه ، ،
برچسبها:
تاريخ : دو شنبه 16 تير 1393برچسب:عاشقانه, | 21:19 | نویسنده : سپید گل |