یه حرفایی،
چنان آتیشت میزنه
که دوست داری فریاد بزنی،
ولی نمیتونی!
دوست داری اشک بریزی،
ولی نمیتونی!
حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه!
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه،
به این میگن
“درد بی درمون
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
من پدرم پیره و ۹۲ سالشه و به همین زودی ها میمیره و من پولدار میشم !
همسر من میشی ؟؟
دختر : نه !!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چند روز بعد پسر فهمید اون دختره شده مادر جدیدش
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسبها:
چنان دلگیرم از دنیا، که خود را هم نمی خواهم به این زخم دل خونین دگر
مرهم نمی خواهم همه نامهربانانند در این دنیای پرتذویر چنین شد حاصل
عمرم...که جز مرگم نمی خواهم
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
غـــــم مثل کــــوه درد مے ریزد ســـرم
از در و دیـــوار نامـــرد مے ریزد ســــرم
بغض-این تنها رفیق راه- طغیان مےکند
کل دنیا بے برو برگــرد مے ریزد ســـرم
زندگی لج مےکند با من،نمی فهمد مرا
در بهارم برگ های زرد مے ریزد ســــرم
شدم تنها،شبیه کــــوه هاے دور دست
رعد و برق از آسمان آنقدر مے ریزد سرم
زندگی مانند آب ســــرد مے ریزد سرم...
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها: