زندگیه دیگه !
گاهی خسته میشی ...
اونقد که دوس داری خودکارتو بزاری لای صفحاتش ...
یه مدت بری سراغ خودت ...
هیچ کاری نکنی ...
حتی نفسم نکشی ...
اما مشکل اینجاست بعد که برمیگردی, میبینی ...
یه نفر خودکارو از لای کتاب زندگیت بیرون کشیده و تو هم یادت نمیاد کدوم صفحه بودی ...
گم میشی ...
و هیچی توی دنیا بدتر از این نیست که ندونی کجای زندگیتی...!
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها: