پدرم وصف تواز یاس کنم
از تمام نور احساس کنم
روزگاری که فدایش کردی
تا بزرگم کردی
زحمتش را تو کشیدی/پیریش را تو کشیدی
تا جوانی کردم/
تا که راحت باشم
تو گذشتی/از تمام ارزوهای درونت
تا که من اسوده باشم/نکند ناز به من سخت بگیرد
مهربانی کردی//نکند خار نشیند به دلم
وصف زیبای تو کردم ماندم
پیری از چهره تو میبارد///چهره ای که به من ازسختی گفت
دست زیبای تو را من دیدم//به هزاران چشم
گرد پیری بنشست بر رویش
پدرم قدر تو را من دانم
واژه ها را به حرفش چینم
تا تشکر بکنم از مهرت//تا ببوسم دستت
گر چه من میدانم///که تمام واژه ها کم باشد
که تمام عالمم کم باشد
در سپاس کوچکی از پدرم...
واژه ها بنشینید///من پدر را نتوانم ///با شما معنا کنم.
پدر یعنی غرور من///یعنی سکوت او//ومن از عشق به او میبارم...
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها: